خالهی مارجان مرد. این را مارجان سه روز قبل از اتفاق میدانست. یعنی وقتی خاله بزرگه هنوز داشت بیحرکت توی رختخوابش مثل سه سال اخیر آرام درد میکشید، مارجان یک شب خواب دید خاله بزرگه توی یک باغ پر از میوه با لباس سفید راه میرود و خیلی خوشحال است. سه روز بعد خبر آوردند خاله راحت شد. البته که بزرگترها به من و آتیه چیزی نگفتند، فقط گفتند کاری پیش آمده که همه باید بروند رشت و برای همین پروین خانم میآید مدرسه دنبالمان تا ما را با خودش ببرد خانهاش.
پروین خانم دختر عمهی مارجان است که زندگیاش با همه فرق دارد، یعنی با این که موهایش سفید شده عروسی نکرده، توی یک روزنامه کار میکند و غیر از همه اینها خودش هم ماشین دارد و رانندگی میکند.
خانهی پروین خانم پر از کتاب و مجسمههای کوچکی است که هر بار که میرود سفر با خودش میآورد. در و دیوارش هم پر از تابلوهای نقاشی است و یک گربهی خاکستری هم دارد که اسمش پلنگ خانم است که هی خودش را برای ما لوس میکند. پروین خانم راهنماییمان میکند تا پشت میز بنشینیم و از توی کاسه بزرگ چینی برایمان آش رشته داغ میریزد. باران میبارد و شیشهها از سرمای بیرون بخار کرده و هوا آن قدر تاریک است که انگار نه انگار ظهر است، ما زیر نور زرد رنگ بالای میز نشستهایم. دانههای خوشحال نخود و لوبیا توی آب غلیظ آش قل میخورند و عطر کشک و مزه چرب و شیرین پیازداغ هوش از سرم برده. کاسه اول را تمام میکنیم و پروین خانم میپرسد: یک کم دیگه براتون بریزم؟ آتیه با خیال راحت میگوید بله لطفاً. من ساکت میمانم اما خوشبختانه پروین حواسش به من هست و کاسه من را هم پر از آش میکند. حالا گرمای آش دویده توی تنم و میتوانم کاسهی سوم را هم سر بکشم. کاسه سوم را با ملاحظهتر میخورم اما اواسط خوردن ناگهان احساس میکنم نمیتوانم غذایم را تمام کنم. آتیه هم یکهو دست از خوردن میکشد و میگوید: احساس میکنم حالم بد شده. پروین خانم میگوید شاید پرخوری کردین. من میگویم فکر نمیکنم این طور باشد. باقی روز را با شکم باد کرده در حالی که پلنگ خانم از سر و کولهمان بالا میرود دراز میکشیم روی کاناپه. صدای ضربههای باران روی شیروانی میآید و ما از میان پلکهای نیمه بازمان به پروین خانم نگاه میکنیم که پشت میز نشسته و کتاب بزرگی را ورق میزند و چیزهایی مینویسد. من فکر میکنم هم دلم میخواهد با گربه و کتابهایم زندگی کنم و هم دلم میخواهد عاشق مردی بشوم. بعد از فکر این که باید یکی از این دو را انتخاب کنم دلم میگیرد و بعد سنگین از آش رشته و فکر و خیال خوابم میبرد.
- غذاهای گیلانپیشنهاد گیلاکو
- دسپخت گیلاکو
گیلاکو فقط یک رستوران نیست !
گیلاکو بخش کوچکی از گیلان را به خانه شما میآورد . سفره رنگارنگ گیلان با شما فقط به اندازه کلیک روی این دکمه فاصله دارد.
- غذاهای ایران
- غذاهای ایرانی
گیلاکو سفره کوچکی از خوراکهای معروف ایران را برای شما تدارک دیده است .
طعم و عطر غذاهای اصیل ایرانی را در گیلاکو با فشردن دکمه زیر تجربه کنید.
غذاهای ایرانی خود را سفارش دهید
- کبابهاهمیشه داغ و تازه
- سینیهای گیلاکو
- منوی اقتصادی
- مخلفات
- نوشیدنی ها
- سوغات گیلانکلوچه و چای و ..
آخرین دیدگاهها