برچسب: شیوا، قصه، گیلان

شیوا قسمت هفدهم

قسمت هجدهم در قسمت قبل خوانديم شيوا و پارسا تمصيم گرفتند نامزديشان را به هم بزنند. اين بود كه شيوا بعد از مقدمه‌چينی تصميمش را با پدرش در ميان گذاشت و همان‌طور كه برايش قابل پيش‌بينی بود با مخالفت جدی پدر مواجه شد. ادامه داستان: طوفان وقتی شروع شد كه اكرم خانم از ماجرا خبردار… ادامه مطلب

شیوا، قسمت دهم

در قسمت قبل خوانديد كه بعد از اين كه مدتی از بازگشت شيوا نزد پدر و مادرش گذشت، او با خانواده‌ی رحمانی كه از تجار بزرگ و شناخته شده بودند، آشنا شد و رفته‌رفته دانست كه آشنايی او با اين خانواده اتفاقی نيست و تصميماتی براي آينده‌ی او گرفته شده. شيوا موضوع را خيلي جدی… ادامه مطلب