بعدازظهرهای تابستان در ایوان دراز میکشیم و خالهجان برای من و آتیه قصههای عجیب و غریب تعریف میکند. قصهی فرامرز کفتری که دیوانه است و با کفتری توی بغلش توی کوچهها میچرخد و هر کسی را میبیند ازش سیگار میخواهد.
خالهجان میگوید فرامرز قبلا این طوری نبوده قد بلند بوده و چشمهای سبز داشته و وقتی میخندیده دندانهای سفیدش از زیر سبیلهای خرمایی رنگش پیدا میشد. تا اين که عاشق دختری شده به اسم مریم و پدر دختر جوابش منفی بوده و از آن به بعد فرامرز تریاکی و کفترباز شده. اسم کفترش را گذاشته مریم و آن را توی یقه پیراهنش میگذارد.
آتیه با هیجان میگوید حتا کفتر توی بغل فرامرز هم تریاکی است و صدایش را خیلی پایین میآورد و میگوید یک بار دیده که فرامرز لب پلهی دم در نشسته بوده و با کفترش دوتایی چرت میزنند. خاله جان میگوید تقصیر خودش که نیست. روزگار آدم را کج و کوله میکند. رزا از آن طرف ایوان غر میزند که: زاکان بوخوسید.
چشممان را میبندیم و من به صداهای بعدازظهر تابستان گوش میکنم، به صدای سوسکها که از روی درختها همدیگر را میخوانند و به فرامرز کفتری فکر میکنم و دلم میخواهد به خاطرش گریه کنم اما خواب فرصتش را نمیدهد.
از آشپزخانه صدای حرف زدن رزا با مارجان را میشنوم. بوی هل و دارچین را حس میکنم. صدای ریختن چای توی استکان را میشنوم.
چشم باز میکنم. آقاجان نشسته بالای سرم و قاشقش را توی استکان دلنگ دلنگ صدا میدهد. خالهجان میپرسد: رشته خوری یا خشکار.
آتیه رشتهخشکارها را توی شربت خیس میدهد. من ترد و کم شیرین دوست دارم.
در میزنند. غروبهای جمعه فرامرز کفتری میآید خانه اقاجان، مینشیند توی حیاط و یک چیزی میخورد و میرود.
مارجان سه تا رشته خشکار میگذارد توی پیشدستی, یک استکان چای هم میریزد و سینی را میدهد دست من. فرامرز میگوید شیمی دست قوربان. و چایش را هورت میکشد و به کفتر از تکههای رشته خشکارش میدهد. کفتر به دانههای گردو نوک میزند و کیف میکند.
چشمهای فرامرز قد سوراخ سوزن است و دهانش شبیه چاهی تاریک و خالی است. با خودم فکر میکنم مگر میشود آدم این قدر عوض شود؟ اما دیگر نگران فرامرز نیستم که تنهاست. خیالم راحت است مارجان هست و در خانهاش هميشه باز است، هميشه دارند میشویند و میسابند و میپزند و از در و دیوار بوی خوراکیهای خوشمزه میآید، بوی خوشبختی و سلامتی. فکر میکنم فرامرز کفتری آن قدر از خوردنیهای مارجان میخورد که حالش خوب میشود و عروسی میکند و جمعهها غروب دست زن و بچهاش را میگیرد و میآید پیش ما.
- غذاهای گیلانپیشنهاد گیلاکو
- دسپخت گیلاکو
گیلاکو فقط یک رستوران نیست !
گیلاکو بخش کوچکی از گیلان را به خانه شما میآورد . سفره رنگارنگ گیلان با شما فقط به اندازه کلیک روی این دکمه فاصله دارد.
- غذاهای ایران
- غذاهای ایرانی
گیلاکو سفره کوچکی از خوراکهای معروف ایران را برای شما تدارک دیده است .
طعم و عطر غذاهای اصیل ایرانی را در گیلاکو با فشردن دکمه زیر تجربه کنید.
غذاهای ایرانی خود را سفارش دهید
- کبابهاهمیشه داغ و تازه
- سینیهای گیلاکو
- منوی اقتصادی
- مخلفات
- نوشیدنی ها
- سوغات گیلانکلوچه و چای و ..
قشنگ بود تلخ و غمگین و دور
ممنون که خوندین