دسته: دسته بندی نشده

شيوا قسمت پانزدهم

در قسمت پيش خوانديم كه شيوا و نامزدش پارسا به دلايلی چند روزی از هم دور بودند. در اين دوری اجباری، هر دو فرصتی پيدا كردند تا در سكوت و تنهايی و به دور از فشارهای خانواده درباره خودشان و زندگی مشترك آينده‌شان فكر كنند. پارسا كه فرصتی يافته بود تا بر تصميمش دقيق شود… ادامه مطلب

آش رشته و دیگر چیزهای زندگی

خاله‌ی مارجان مرد. این را مارجان سه روز قبل از اتفاق می‌دانست. یعنی وقتی خاله بزرگه هنوز داشت بی‌حرکت توی رختخوابش مثل سه سال اخیر آرام درد می‌کشید، مارجان یک شب خواب دید خاله بزرگه توی یک باغ پر از میوه‌ با لباس سفید راه می‌رود و خیلی خوشحال است. سه روز بعد خبر آوردند… ادامه مطلب